نمیتوانستم «خفه خون» بگیرم...
گفتوگو با استاد مستعفی دانشگاه زنجان
انسیه عرفانی استاد دانشگاه زنجان است که در دامنه اعتراض های سراسری خبر استعفای او دهان به دهان چرخید، او در این گفت و گو از فشارهایی می گوید که در محیط دانشگاهی تجربه کرده است.انسیه عرفانی استاد فیزیک دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، نامی بود که با اعتراضها به گوش معترضان نشست.استاد جوانی که در گفت و گویی اختصاصی با رادیوفردا میگوید با شنیدن صدای بلند شعارهای دانشجویانی که فریاد میزندند «خیابونا غرق خون، استادامون خفهخون» به خودش آمد و تصمیمی را که پیشتر گرفته بود نهایی کرد.
او برای اعتراض، ایمیل کوتاهی نوشت به تنها نشانیهایی که دم دستش بود؛ اعضای هیئت علمی دانشکده فیزیک و دانشجویان این رشته.شعار دانشجویان آنقدر سنگین بود که در ذهنش میچرخید؛ نوشت: «باصدای بلند فریاد میزنم نه خفهخون میگیرم و نه زیر بار ذلت زندگی میکنم».انسیه دید؛ شاید این جملهها همه آنچه میخواهد بگوید و به بغض چندین و چند ساله ای در گلویش تبدیل شده، نیست.او نوشته اش را ادامه داد: «تا وقتی که این حکومت غرق به خون هموطنانم پابرجاست از سمت هیئت علمی استعفا میدهم».چند بار این جمله را نوشت و پاک کرد، مطمئن نبود که جای این جمله باید اینجا باشد. او تنها سه ماه برای فرصتی مطالعاتی از ایران فاصله گرفته بود و شاید این جمله میتوانست عواقبی فراتر از اعتراض و همصدایی با دانشجویان معترض برایش داشته باشد.بالاخره تصمیمش را گرفت و دکمه ارسال را لمس کرد.۱۴ ساعت بعد وزارت اطلاعات با خانواده او تماس گرفته و از انسیه پرسیده بودند. خانوادهای مذهبی که چندان میانه خوشی با کردار و تصمیمهای انسیه نداشتند.روزی هم که این استاد جوان دانشگاه بعد از فارغالتحصیلی از آلمان تصمیم گرفت حجاب اجباریاش را بردارد، تنها بود. وقتی حجابش را برداشت، برایش قیدی هم گذاشت؛ هیچجا و به هیچوجه.همان حجاب سفت و سختی را که در حساب کاربریاش در تارنمای دانشگاه زنجان بر سر داشت. صفحهای که دو سه روز پس از انجام این گفتوگو از دسترس خارج شد.این استاد دانشگاه در اقدام اعتراضی خود عکس بیحجابش را نیز در صفحه شخصی خود گذاشت که به صفحه دانشگاه پیوست شده بود.
او برای اعتراض، ایمیل کوتاهی نوشت به تنها نشانیهایی که دم دستش بود؛ اعضای هیئت علمی دانشکده فیزیک و دانشجویان این رشته.شعار دانشجویان آنقدر سنگین بود که در ذهنش میچرخید؛ نوشت: «باصدای بلند فریاد میزنم نه خفهخون میگیرم و نه زیر بار ذلت زندگی میکنم».انسیه دید؛ شاید این جملهها همه آنچه میخواهد بگوید و به بغض چندین و چند ساله ای در گلویش تبدیل شده، نیست.او نوشته اش را ادامه داد: «تا وقتی که این حکومت غرق به خون هموطنانم پابرجاست از سمت هیئت علمی استعفا میدهم».چند بار این جمله را نوشت و پاک کرد، مطمئن نبود که جای این جمله باید اینجا باشد. او تنها سه ماه برای فرصتی مطالعاتی از ایران فاصله گرفته بود و شاید این جمله میتوانست عواقبی فراتر از اعتراض و همصدایی با دانشجویان معترض برایش داشته باشد.بالاخره تصمیمش را گرفت و دکمه ارسال را لمس کرد.۱۴ ساعت بعد وزارت اطلاعات با خانواده او تماس گرفته و از انسیه پرسیده بودند. خانوادهای مذهبی که چندان میانه خوشی با کردار و تصمیمهای انسیه نداشتند.روزی هم که این استاد جوان دانشگاه بعد از فارغالتحصیلی از آلمان تصمیم گرفت حجاب اجباریاش را بردارد، تنها بود. وقتی حجابش را برداشت، برایش قیدی هم گذاشت؛ هیچجا و به هیچوجه.همان حجاب سفت و سختی را که در حساب کاربریاش در تارنمای دانشگاه زنجان بر سر داشت. صفحهای که دو سه روز پس از انجام این گفتوگو از دسترس خارج شد.این استاد دانشگاه در اقدام اعتراضی خود عکس بیحجابش را نیز در صفحه شخصی خود گذاشت که به صفحه دانشگاه پیوست شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر