چرا جمهوری اسلامی بزرگترین تهدید علیه امنیت دیجیتال مردم است؟
عمر این دنیای دیجیتال برای ما طولانی نیست، اما میزان تأثیر آن بر زندگیهایمان بهقدری است که بخش قابلتوجهی از ساعات شبانهروز را در آن میگذرانیم، اطلاعات مهم و محرمانه و شخصیمان را آنجا نگهداری میکنیم، اخبار و اطلاعات مؤثر زندگی را از آنجا میگیریم و تحت تأثیر اطلاعاتی که از زندگی دیجیتالی میگیریم، تصمیمهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برای خود میگیریم.
بدون تردید مقوله «امنیت» در زندگی دیجیتالی اهمیتی فزاینده دارد و بدون ارائه یک راهبرد جامع دربارۀ مفهوم امنیت نمیتوان از خود و زندگی دیجیتالیمان محافظت کنیم.
راهبرد جامع
من امنیت دیجیتال در دنیای امروز را در یک راهبرد جامع به سه سطح تقسیم میکنم؛ امنیت حسابهای دیجیتالی، امنیت ذهن و روان، و امنیت اطلاعات و اخبار.
شاید در گذشته امنیت دیجیتال صرفاً در حوزه امنیت حسابهای دیجیتالی مانند امنیت ایمیل، شیوههای شناسایی مهندسی اجتماعی و فیشینگ، استفاده از پسورد قوی، داشتن نسخه پشتیبان از اطلاعات مهم، استفاده از آنتیویروس امن و معتبر، بهروز رسانی اپلیکیشنها و نرمافزارها و موضوعاتی از این دست خلاصه میشد؛ اما زندگی دیجیتالی آنچنان با پیچیدگی همراه شده که امنیت حسابهای دیجیتال صرفاً در حد قفل زدن بر درِ خانه و گاوصندوق محسوب میشود و یک قفل محکم و معتبر تضمین نمیکند که شما بیرون از خانه و در جامعه هم امنیت داشته باشید.
از آنجا که این روزها حوصله مخاطب کم و کمتر شده است - که البته حق دارد و دلایل متعدد سیاسی اجتماعی هم دارد - ترجیحم این است که در این نوشته از موضوع امنیت حسابهای دیجیتالی عبور کنم، اندکی به بحث امنیت ذهن و روان بپردازم و بخش عمده را به امنیت اطلاعات و اخبار اختصاص دهم.
آزار آنلاین
موضوع امنیت ذهن و روان که با اذیت و آزار آنلاین به خطر میافتد، مقولهای حساس و چندوجهی است که میتواند به آسانی دستاویز کسانی قرار بگیرد که از این مفهوم سنگری برای پیشبرد اهداف سیاسی میسازند. همچنین موضوع آزار آنلاین ارتباط تنگاتنگی با آزادی بیان دارد و بخشی از دغدغهمندان آزادی را نگران میکند تا مبادا میدان دادن به مفهوم آزار آنلاین در نهایت منجر به نقض آزادی بیان شود و ابزاری باشد که بهجای یک بستر رهاییبخش، فضای خفقان به بار آورد.
چنین پیچیدگیهایی نیاز به واکاوی هرچه بیشتر موضوع آزار آنلاین را نشان میدهد و من از شما دعوت میکنم شما هم درباره آزار آنلاین بیندیشید و یافتههایتان را با دیگران به اشتراک بگذارید.
آزار پدیدهای است که واجد ویژگیهای مشخصی است، از جمله آنکه باعث برانگیخته شدن احساسهای ناخوشایند از جمله تحقیر، شرم، ترس و شبیه به آن شود و ادامهدار باشد یا به هرنحوی تکرار شود. آزار آنلاین هم شامل همین ویژگیهاست و با کمک همین شاخصها میتوانیم تشخیص دهیم که دست به آزار زدهایم یا هدف آزار قرار گرفتهایم.
بهطور معمول اگر کسی بهواسطه سن، معلولیت، جنسیت، نژاد، تمایلات جنسی، اندام، رنگ پوست، و عقیده هدف احساسهای ناخوشایند قرار بگیرد، یعنی مورد آزار قرار گرفته است. زندگی دیجیتالی قاضی و دادگاه ندارد که اگر آزار رساندیم، محاکمه شویم و یا اگر آزار دیدیم، شکایت به جایی ببریم. شبکههای اجتماعی مانند توئیتر و اینستاگرام هم قوانینی حداقلی و در بسیاری موارد ناقص و ناکارآمد دارند که در زمینه زبانهایی مانند زبان فارسی کاستیهای فراوانی دارند.
مفهوم آزار آنلاین یک مسئله فرهنگی-عرفی است که تا رسیدن به نقطه تعادل نیازمند آموزش و تمرین فراوان است. ایجاد حس شرم و تحقیر در دیگران بهطور عمومی امر ناپسندی است و نباید ویژگیهای شخصی افراد را دستمایه حمله به آنها قرار داد. آزار آنلاین درست مانند اذیت و آزار در دنیای غیردیجیتال تأثیر مستقیم و جدی بر زندگی افراد دارد و باعث آسیبهای فراوانی شده است. اما موضوع به همین سادگی هم نیست!
آزار پدیدۀ مذمومی است اما باید تأکید کرد که هدف آزار قرار گرفتن مساوی با حقانیت و درستی سخنان فرد آزاردیده نیست. در فضای سیاسی اجتماعی کنونی ایران که حکومت در نقطۀ افراطی و ورای تصور از خشونت علیه مردم ایستاده، با تمام توان بر شیپور اذیت و آزار مردم میدمد، روزگار را بر مردم چون شام تار کرده و تنها پاسخش به هر دیالوگی سرکوب خونبار و خشونتبار است، انتظار واکنشی آرام و عاری از خشونت به گفتمان حامی جمهوری اسلامی تصوری آغشته به جهل یا فریب است.
در چنین فضایی اگر وارد گود شدید و مواضع چالشبرانگیز گرفتید و در دفاع از حکومت جمهوری اسلامی قلم زدید، حق ندارید پشت مفهوم آزار آنلاین سنگر بگیرید و همۀ منتقدانتان را به کسانی که با تندی و تحقیر با شما برخورد کردهاند، تقلیل بدهید و با مظلومنمایی برنامۀ سیاسیتان را پیش ببرید.
اگر انتظار تعادل دارید، خودتان هم باید با اعتدال رفتار کنید. نمیتوانید مدام سمت حکومت بایستید، انتقادهای درست و بجا را نادیده بگیرید، تنها واکنشتان به انتقادها پرداختن به تندیها باشد و همزمان مدعی باشید که مظلوم واقع شدهاید. چنین رویکردی خود یکی از عوامل ترویج خشونت است چراکه شما فضایی را خلق میکنید که منتقدانتان را برای دوری جستن از اتهام آزار آنلاین وادار به سکوت میکنید.
هرچند من شیوههای توهینآمیز و تحقیرآمیز را نمیپسندم و معتقدم با تکیه بر استدلال بهتر و مؤثرتر میتوان گفتمان آزادی و دموکراسی را ترویج کرد و به پیش برد و نیازی به توهین و تحقیر نیست.
تحریف واقعیت
حوزۀ نهایی حوزۀ امنیت اطلاعات و اخبار است که از آن با «سواد رسانهای» هم یاد میشود. ما به لطف شبکههای اجتماعی روزانه در معرض حجم بسیار زیادی از اطلاعات و اخبار هستیم که مستقیماً بر تحلیل ما از اوضاع و احوال جامعه و واکنش احتمالیمان به آن تأثیر میگذارد. اگر نتوانیم اطلاعات درست را از دروغرسانی (دیساینفورمیشین) و نیز غلطرسانی (میساینفورمیشن) تشخیص بدهیم، در مسیر ناامن و پر از تلههای تحلیلی خواهیم افتاد که میتواند هم زندگی دیجیتالی و هم زندگی آفلاین ما را به خطر بیندازد.
راه کسب سواد رسانهای تمرین مداوم در داشتن نگاه انتقادی به اطلاعات و اخبار، اطمینان از منبع خبر، آشنایی با گفتمانهای مختلف سیاسی و از همه مؤثرتر آشنایی با مغالطههاست.
راه کسب سواد رسانهای تمرین مداوم از جمله در نگاه انتقادی داشتن به اطلاعات و اخبار است
معمولاً هر خبر جعلی یا تحلیل حاوی دروغرسانی (دیساینفورمیشین) بر بستر یک یا چند مغلطه رخ میدهد که با شناسایی آنها میتوان مشت دروغگو را باز کرد. بر اساس منابع معتبر، چهار شاخص برای تحریف واقعیت میتوان در نظر گرفت. از آنجا که جمهوری اسلامی مهمترین تهدید برای امنیت اطلاعات و اخبار به زبان فارسی است، تلاش میکنم با ارائه مثال این چهار شاخص را در رفتار و گفتار حامیان جمهوری اسلامی توضیح دهم.
۱. برچسبزنی برای بیاعتبار کردن مخالفان و در نتیجه زیر سؤال بردن گفتار آنها
حامیان جمهوری اسلامی تلاش میکنند مخالفانشان را به شیوههای مختلف بیاعتبار کنند تا از این طریق،گفتار ایشان بیاعتبار شود و از تأثیر بیفتد. مثلاً بهدروغ میگویند فرزاد کمانگر مبارزۀ مسلحانه کرده بود، نوید افکاری قتل کرده بود، اپوزیسیون جنگطلب است، کشتهشدگان آبان اموال عمومی را تخریب کرده بودند، یا انتشار دروغهای اخلاقی درباره مخالفان حکومت، یا اینکه رسانههای مخالف وابسته و خائناند و بسیاری مثالهای دیگر.
۲. منحرف کردن افکار عمومی
هر زمانی که جمهوری اسلامی با موضوعاتی که افکار عمومی درباره آنها حساس شده مخالف است، تلاش میکند با ایجاد حواسپرتی و انتشار موضوعات انحرافی و موازی فضا را گلآلود کند و با هیاهو آن را به سود خود تغییر دهد.
مثلاً در اوج هشتگ «نه به اعدام» موضوع بازتأیید جنسیت محمدرضا فروتن مطرح میشود. این یکی از شیوههای نهادهای امنیتی است که نوعی سانسور و فریب محسوب میشود. در این شیوه خبر اصلی به حاشیه برده میشود و در کنار آن افکار عمومی درگیر حاشیه و سردرگمی میشود. یا مثلاً در یک موضوع مشابه دیگران را متهم میکنند: «همهجا برق قطع میشود؛ همهجا حکومت مخالفانش را میکشد؛ همهجا فقیر هست؛ همهجا زندانی سیاسی هست و بسیاری نمونههای دیگر».
۳. ایجاد فضای رعب و وحشت
از نمونههای مشهور، ایجاد فضای رعب و وحشت گراهای امنیتی دادن علیه فعالان مدنی و سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در داخل کشور است؛ مثلاً تهدید کردن فعالان رسانهای از سوی حسامالدین آشنا که به موضوع حمله سپاه به هواپیمای مسافربری اوکراینی و قتل ۱۷۶ نفر پرداخته بودند، یا تهدید روزنامهنگاران مستقل و آزار و اذیت خانوادههای آنان یا ربودن روزنامهنگاران و فعالان مدنی و سیاسی مانند روحالله زم و قتل آنها همگی مثالهایی هستند تا از بروز واقعیت و انتشار اطلاعات درست جلوگیری شود.
۴. تحریف واقعیت
هر زمانی که جمهوری اسلامی و حامیانش از واقعیتی خوششان نمیآید، آن را تحریف میکنند. یک نمونه از تحریف واقعیت، راهاندازی روایتهای موازی و جعلی است.
بزرگراههای تهران به دلیل اعتراضات آبان ۹۸ بسته بود اما حکومت میگفت بارش برف بزرگراهها را مسدود کرده است؛ هواپیمای اوکراینی را با موشک زدند و ۱۷۶ نفر را کشتند اما میگفتند امکان ندارد هواپیمایی که با موشک زده شود به آن شکل سقوط کند؛ میگویند حجاب اجباری فرهنگ ایرانیان است و آنها خودشان انتخاب کردهاند اینچنین زندگی کنند؛ جمهوری اسلامی یک حکومت دموکراتیک است. همۀ این مثالها نوعی تحریف واقعیت هستند که بخشی از واقعیت با دروغ آمیخته میشود تا یک روایت مطلوب حکومت ساخته و تبلیغ شود.
سخن پایانی
در هر سه سطح امنیت دیجیتال- حسابهای دیجیتالی، امنیت ذهن و روان، امنیت اطلاعات و اخبار- جمهوری اسلامی خطرناکترین تهدید به حساب میآید چراکه هم انگیزۀ کافی برای به خطر انداختن امنیت دیجیتال را دارد و هم با سوءاستفاده از اموال ملی توان لجستیکی آن را دارد که فعالانه هم علیه مخالفانش کمپینهای بدنامسازی و تخریب شخصیت راهاندازی کند و هم با تحریف واقعیت و ارائۀ روایتهای دروغین و مطلوب خود فضای گفتوگوهای مردمی را کنترل و منحرف کند.
برای مقابله با چنین تهدیدهایی باید شیوههای آنها را شناخت و با چشمان باز در مسیر خنثی کردن این تهدیدها گام برداشت. این فرایند نیاز به تمرین و صبر و همدلی دارد و مسیری است پرپیچوتاب و دشوار که با آگاهی روزافزون مردم، میتوان از آن عبور کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر