۱۴۰۰ بهمن ۱۵, جمعه

-

 

فقر و احتیاج و شغل‌های کاذب این دوره و زمانه...


ماهنامه خط صلح – بیش از شش سال پیش بود که رسانه‌های رسمی در جمهوری اسلامی ایران خبر از انفجار تاریخی مشاغل کاذب در بازار کار دادند. این رسانه‌ها از بیست‌وسه‌میلیون شاغل در بازار کار ایران خبر دادند که بنا به گفته‌ی وزیر وقت کار هفت‌میلیون از این‌ها در بازار مشاغل کاذب مشغول به کار بودند.(۱) این عدد در طی این سال‌ها بیش‌تر نیز شده. امروز کار به جایی رسیده که اقتصاددانان می‌گویند هشتاد تا نود‌درصد مردم ایران قدرت مصرف ندارند؛ اقلیتی سه‌درصدی دارای ثروتی‌اند که برای آن زحمت نکشیده و سرمایه‌گذاری نکرده‌اند و اکثریتی نودوهقت‌درصدی که هر روز فقیرتر می‌شوند. در واقع در شرایطی قرار داریم که «جوان‌ها ترجیح می‌دهند در خانه بمانند یا به مشاغل کاذب و پاره‌وقت روی بیاورند».(۲)

این در حالی است که وزیر کار دولت سیزدهم از امکان تولید شغل با یک‌میلیون تومان خبر داده و گفته: «سه سال پیش مطرح کردیم که با یک‌میلیون تومان هم می‌شود شغلی ایجاد کرد و اکنون با وجود گذشت چند سال و گرانی مواد اولیه هنوز هم می‌توان با یک‌میلیون تومان شغلی را ایجاد کرد».(۳) گویی شده داستان ملانصرالدین و چهل‌سالگی او و جمله‌ی معروف «حرف مرد یکی است!»

پرسش این‌جاست که این شغل کاذب چیست که همه درگیر آنند؟ تعریف آن چیست؟ در پاسخ می‌توان گفت شغل کاذب به شغل‌هایی گفته می‌شود که نه تولید می‌کنند و نه خدماتی ارائه می‌دهند. فعالیت و درآمد آن‌ها هم شفاف نیست و بر آن‌ها نظارتی صورت نمی‌گیرد، و مالیاتی هم به حاکمیت نمی‌پردازند.(۴) چنین شغل‌هایی یکی از نتایج افزایش تورم و افسارگسیختگی اقتصاد کشور است و به اتلاف نیروی انسانی می‌انجامد.(۵)

در سال‌های اخیر اما ما با شغل‌های کاذب عجیب و غریبی در ایران روبه‌روییم که هر ناظری را به شگفت می‌آورد؛ در واقع شغل‌هایی ناشی از فاجعه‌ی اقتصادی در ایران، قوانین نادرست در آن و فرصت‌طلبی و سودجویی جماعتی که با خلاقیتشان کارهایی می‌کنند که گاه آدمی از دیدنشان شوکه می‌شود. در زیر تلاش شده تعدادی از این مشاغل کاذب گردآوری شود؛ گرچه این آمار می‌تواند بسیار بلندتر باشد و این‌جا به دلیل تلاش برای عدم اطاله کلام همه‌ی آن‌ها ذکر نشده.

   : زباله‌‌گردی

روزانه در اقصی‌نقاط شهرهای مختلف ایران دیده می‌شوند؛ آدم‌هایی در سنین مختلف که سر در سطل‌های زباله‌ی شهری کرده‌اند و دنبال مواد قابل استفاده مجدد یا قابل بازیافت می‌گردند تا یا دوباره آن‌ها را استفاده کنند یا بفروشند و پولش را به زخم زندگی بزنند. گاهی هم این افراد توسط پیمان‌کاران به کار گرفته می‌شوند تا در قبال دریافت مبلغی اقدام به تفکیک زباله کنند. خرداد ۱۳۹۸  مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان از حضور چهارده‌هزار زباله‌گرد، فقط در تهران خبر داد و گفت چهار‌هزاروهفتصد نفر از آنان کودکند.(۶) این در شرایطی است که دبیر مجمع ملی مطالبه‌گران مردمی مدیریت شهری در دی‌ماه سال جاری گفته: «شهرداری‌ها و مشخصاً شهرداری تهران نباید زمینه‌ی زباله‌گردی برای افراد سابقه‌دار یا گرفتار در دام اعتیاد را فراهم کند. در حال حاضر شهرداری‌ها اجیر مافیای زباله‌اند و روز‌به‌روز شاهد تولید زباله‌گرد در کشوریم».(۷)

درصف‌ماندن‌ــ‌نوبت‌گیر

از وقتی که یادمان است، در شهرهای ایران صف بوده؛ از صف‌های کوپن تا صف گوشت و مرغ و تلفن همراه؛ اما با شغلی به نام در‌صف‌ماندن، مسئله حل شده. جماعتی که پول می‌گیرند تا در صف به جای دیگران بایستند و نوبت بگیرند؛ به قول معروف جا بگیرند. اما این شغل کاذب تنها جنبه‌ی فردی ندارد و برای ذخیره‌ی زمان نیست. علاوه بر آد‌م‌ها ما با شرکت‌ها و مجموعه‌های اقتصادی‌ای مواجهیم که افرادی را اجیر می‌کنند تا در صف بایستند؛ مثلاً گوشت و مرغ دولتی بخرند و بعد آن را در بازار آزاد بفروشند؛ در واقع شغلی کاذب است با انواع و اقسام روش‌های سودجویی؛ البته این شغل دست‌کم پیش از کرونا درآمد خوبی هم داشت: چیزی حدود بیست تا چهل‌هزار تومان برای هر نوبت.

جاپارک‌گیر

سالانه هزاران خودرو به بازار ایران عرضه می‌شوند و شهرها هم نه به تعداد این ماشین پارکینگ دارند و نه امکان جا‌دادن آن‌ها در خودشان. از ترکیب این وضعیت و فقر در جامعه کاری درست شده به نام جاپارک‌گیر. به صورتی که یکی از خیابان‌ها در اختیار گروه‌های خاص است و به صورت پارکبان غیررسمی فعالیت می‌کنند.‌ نکته‌ی جالب‌تر این‌که بسیاری از مردم به این پارکبان‌های غیررسمی اعتماد می‌کنند و سوویچ را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند تا در صورت لزوم خودرو را جا‌به‌جا کنند. در سال ۱۳۹۹ هر جای پارک روزانه پانزده‌هزار تومان قیمت داشت.

مانکن زنده

در سال‌های اخیر چندین بار خبر مانکن زنده شنیده شد؛ دختران و پسرانی که پول می‌گیرند و به عنوان مانکن زنده پشت ویترین مغازه‌ها می‌ایستند. نوعی برده‌داری مدرن، این‌بار در صنعت مد و با استفاده از فقر جامعه‌ی ایران. هر بار با آن برخورد شده، اما به دلیل تنگ‌دستی اقشار مختلف مردم به صورت غیرقانونی این کار ادامه دارد.

مخفی‌کردن پلاک خودرو

زمانی خرید و فروش طرح ترافیک در تهران خود پول‌ساز بود. افرادی با خرید و فروش طرح برای خود منبع درآمدی درست کرده بودند، اما ظاهراً این کار پیشرفت‌هایی کرده. این بار به جای خرید و فروش طرح افرادی اجیر می‌شوند تا در ورودی محدوده‌ی طرح دنبال ماشین بدوند و با بدن خودشان یا کارتن پلاک ماشین را بپوشانند. این کار تا جایی ادامه پیدا می‌کند که پلاک ماشین از محدوده‌ی دوربین‌های نظارتی دور شود. یکی از این افراد که این کار را با موتورسیکلت انجام می‌دهد (در سال ۱۳۹۹) در جایی گفته: «در روزهای طرح ترافیک و شلوغ تقریباً روزانه بین هفت تا ده خودرو را از دوربین‌های خیابان شهید مطهری عبور می‌دهم». او درباره‌ی درآمد این شغل گفت: «با توجه به کرونا و لغو طرح ترافیک درآمد این شغل تقریباً صفر شد، اما با بازگشت طرح ترافیک  برای هر خودرو سی تا پنجاه‌هزار تومان با توجه به مدل ماشین هزینه دریافت می‌کنیم». (۸)

شاهد اجاره‌ای در دادگاه‌ها

معمولاً شاهد باید واقعاً امری را دیده باشد. همه‌جای دنیا در دادگاه‌ها شاهد قسم یاد می‌کند که آن‌چه می‌گوید درست است. اگر هم دروغ بگوید یا امری را که نمی‌داند و ندیده بگوید، عملی مجرمانه مرتکب شده؛ اما در ایران بسیاری از افراد در نزدیکی مراجع قضائی حضور پیدا می‌کنند و با گرفتن مبلغی از فرد شاکی و متهم در دادگاه حاضر می‌شوند. اولویت با پول است. دست‌کم در سال ۱۳۹۹ هر شهادت بین صد تا سیصد‌هزار تومان قیمت داشت. شغل کاذبی که می تواند بلای جان یک سیستم قضایی باشد.

کتک‌خور

فیلم‌های قدیمی پیش از انقلاب پر است از آدم‌هایی که نقش کتک‌خور را در صحنه‌های دعواهای جاهلی بازی می‌کنند؛ اما در ایران امروز خود این کتک‌خوری و گاهی فحش‌خوری بدل به شغل شده و برای آن تبلیغ هم می‌شود. در این شغل اگر شما با فرد شاغل تماس بگیرید، باید او را در برابر مبلغی مورد ضرب‌وجرح قرار دهید و نباید فراموش کنید که ناسزاگفتن نیز قیمت جدایی دارد و باید برای فحش‌دادن نیز مبلغ دیگری بپردازید؛ هم‌چنین افرادی وجود دارند که برای کتک‌زدن پول می‌گیرند تا فرد مورد نظر شما را مورد گوش‌مالی قرار دهند. دست‌کم در سال ۱۳۹۹ قیمت کتک‌‌خور و کتک‌زن از صدوپنجاه‌هزار تومان تا چهارصد‌هزار تومان برآورد شده بود.

دادزن

فقط ایستادن در صف نیست که پول‌ساز است؛ دادزدن هم که زمانی عمل مذمومی بود، امروز در ایران بدل به منبع درآمد شده. همه‌جا دیده می‌شوند: در تهران از میدان انقلاب تا مقابل سینماها. در مشهد روبه‌روی عکاسی‌های اطراف حرم. داد‌زن‌ها داد می‌زنند و از صدای بلند خود نه برای آواز، بلکه برای جذب و جلب مشتری برای یک دکان و حجره استفاده می‌کنند. هر دادزن در سال ۱۳۹۹ روزانه بین پنحاه‌ تا نودهزار تومان کسب درآمد داشت.

بنزین‌فروش‌های موتورسوار بین راهی

قدیم اگر ماشین کسی بین راه در اتوبان یا خیابانی بنزین تمام می‌کرد، با دبه‌ای می‌ایستاد تا مگر راننده‌ای برسد و از باک ماشینش بنزین بکشد و به او بدهد تا آن فرد به راه ادامه دهد؛ اما با شغل کاذبی به نام بنزین‌فروش‌های موتورسوار بین ‌راهی ظاهراً مسئله در حال حل‌شدن است. این افراد با موتورسیکلت یا با خودرو در اتوبان‌های تهران یا بین جاده‌ها حرکت می‌کنند و خودروهایی را که بنزین تمام کرده‌اند، مورد هدف قرار می‌دهند. قیمت هر لیتر بنزین هم همان قیمت آزاد است و موتوری بنزینی تنها کمیسیون نقل‌و‌انتقال بنزین را می‌گیرد.

شَرخری

این یکی از شغل‌های کاذب قدیمی است که هم‌چنان هست؛ افرادی گردن‌کلفت که چک‌های برگشتی را با کتک و زور نقد می‌کنند. این شغل آن‌قدر قدیمی است که حتی برای آن فیلم‌هایی هم ساخته شده. سامورایی در برلین، ساخته‌ی مهدی نادری قصه‌ی یکی از همین شر‌خرهاست که البته مسافر خارج می‌شود و به برلین می‌رود.

گریه‌کن

فیلم قدیمی چند می‌گیری گریه کنی؟ با بازی زنده‌یاد منوچهر نوذری خاطرتان است؟ آن فیلم بود؛ اما این کار واقعاً وجود دارد. افرادی وجود دارند که پول می‌گیرند و در مراسم مرحوم اشک می‌ریزند. هرچه پول بیش‌تر، ضجه و ناله و گریه هم بیش‌تر!

مجلس‌گرم‌کن عروسی

فقط ختم و مراسم مرگ نیست که شغل کاذب دارد؛ عروسی‌ها هم از این قاعده مستثنا نشده‌اند. افرادی وجود دارند که پول می‌گیرند تا به مراسم شور بدهند و مهمانان را شاد کنند. هرچه شادتر، پول بیش‌تر!

همراه بیمار

سالم و بیمار، مرده و زنده‌ی آدم‌ها از تولیدکنندگان مشاغل کاذب در امان نیستند. در بسیاری از بیمارستان‌ها افرادی مستقرند که از طرف پرستاران به بیمارانی که همراه‌ نیاز دارند، معرفی ‌می‌شوند تا در صورت تمایل به ‌عنوان همراه مریض کنار آن‌ها بمانند؛ در واقع در هر شرایطی، از مرگ تا عروسی و تا بیماری، پول که باشد، ظاهراً آدمی‌زاد در ایران تنها نمی‌ماند.

رنگ‌کار مرکبات

کار این افراد سرخاب‌ــ‌سفیداب‌کردن میوه‌هایی است که رنگ و روی آن‌چنانی ندارند. کار رنگ‌کار مرکبات این است که با کمک مواد شیمیایی مانند گاز اتیلن و بخار آب کافی به محصولات نارس چیده‌شده رنگ و ظاهری طبیعی ببخشد و کاری کند که این میوه‌ها کاملاً رسیده به نظر برسند و نظر مشتریان را جلب کنند.( ۹)

به همه‌ی این شغل‌های کاذب می‌توان دعانویسی، دست‌فروشی، نویسندگی پایان‌نامه و شغل‌های عجیب و غریب دیگر را هم اضافه کرد. برخی از ناظران می‌گویند که حتی بنگاه‌داری معاملات ملکی و بقیه‌ی واسطه‌گری‌های این‌چنینی را هم می‌توان به عنوان شغل کاذب در نظر گرفت. در کنار این‌ها هم شغل‌هایی چون کولبری، سوخت‌بری، شوتی‌ها و… از جمله شغل‌های کاذب زاده‌ی فقر در استان‌های مختلف کشورند که گرچه روزی بخشی از مردم را تأمین می‌کنند، اما برای اقتصاد کشور مضرند و نه تولید دارند و نه خدمات؛ البته به شاغلان این شغل‌های کاذب نمی‌توان خرده گرفت. آن‌ها در پی نان برای خانواده‌اند و محصور در فساد سیستماتیک اقتصادی در ایران و قربانی آن. مقصر این‌همه شغل کاذب و این‌که مردم از راهی به دنبال درآوردن نانند، حاکمیتی است که این فقر را بر اکثریت مردم تحمیل کرده. آدم ناچار برای زنده‌ماندن به هر کاری دست می‌زند. شغل‌های یادشده مصداق همین ناچاری است و ناشی از تلخی فقر در ایران امروز؛ ایرانی که وزیر کارش هنوز نمی‌داند که با یک‌میلیون تومان نمی‌شود در آن شغل ایجاد کرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مسمومیت مشکوک دانش آموزان ایران؛ «بمبک بدبوی» وزارت اطلاعات

IRANWIRE پنج ماه پس از شروع مسمومیت‌های مشکوک دانش‌آموزان خصوصا دختران در ایران، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی طی بیانیه‌ای در مورد مسمومیت‌ها...