متروپل، اندوهی به وسعت ایران
سیوهفت نفر از جهنم متروپل زنده برگشتند و یکی از آنها هنوز در تقلای جانیافتن بر تخت بیمارستان است. چهلوسه نفر اما زیر آوار فسادی که رُمبید و خیابان امیری را لرزاند، مدفون شدند. امیری که روزگاری خیابان پرزرقوبرق آبادان بود، این روزها از صدای ناله و واویلا پر شده. خون شتکزده به دیوارهایش خونهای ریختهشده در سینما رکس را هم تازه و نه یک شهر، که همهی ایران را از دوم خردادماه سیاهپوش کرده. در روزهایی که هوا دم کرده و باد نمیوزد، مردم آبادان در گرمای نفسگیر هر روز جنازههای تازهبیرونآمده از زیر آوار را در شهر میچرخانند، در کفن میپیچند و زیر خاک گورستان بهشت رضا مدفون میکنند؛ به رسم احترام روی خاک را با دستههای گل میپوشانند و مردم دلسوخته و خشمگین که به جای نیرویهای امدادی ماشینهای ضدشورش در خیابانهایشان پرسه میزنند، دست در دست هم میاندازند و در غروب شهر فریاد میزنند: «بالروح، بالدم، نفدیک یا عبادان» که یعنی با جانمان، با خونمان، تو را نجات خواهیم داد آبادان. این فریاد علیه فسادی است که ساعت ۱۲و۳۷ دقیقهی ظهر روز دوم خرداد در مرکز شهر آبادان روی سر مردم آوار شد. در این گزارش که نزدیک به بیست روز پس از فروریختن متروپل نوشته میشود، به تحلیل و بررسی دلایل بروز این سانحه، نقش و عملکرد مسئولان و دولتمردان میپردازیم.
گردوخاک در هوا بود و گویی آبادان آخرالزمانش را میدید. پدری فرزندش را از زیر آوار بیرون کشید و در میانهی غبار دوید. از کنار زنان و مردانِ در بهت فرورفته گذشت و به صدای دختری رسید که با گریه میپرسید «بابایی اینجاست؟» مردم آبادان بعد از آنکه فهمیدند آن صدای مهیب از پالایشگاه نبود، از هرسو به خیابان امیری ریختند و از همان لحظه که متروپل به خاک نشست، زمزمهها خبر از حضور حداقل هشتاد نفر زن و مرد و کودک زیر آوار میداد. شدت تخریب چنان بالا بود که حتی مغازههای روبهروی برج متروپل هم آسیب دیدند. فروریختن متروپل آخرِ قصهی فساد در آبادان است. پیش از اینکه این قصه به آخر برسد، نامههای زیادی از سوی سازمان نظام مهندسی دربارهی تخلفهای هُلدینگ عبدالباقی، سازندهی متروپل برای شهرداری، سازمان منطقهی آزاد اروند، دادستانی و نمایندگان مجلس آبادان ارسال شده بود؛ نامههایی که آنقدر بیپاسخ ماند تا آوارش بر سر مردم ریخت. برجهای متروپل را روی بقایای سینما متروپل ساختند؛ یکی از سینماهای درجهی دو آبادان که از دههی هفتاد به بعد متروکه شده بود. زمین سینما در اختیار شهرداری بود و هدلینگ عبدالباقی این زمین و زمینهای اطرافش را برای ساخت برجهای متروپل از شهرداری خرید. همین دلیل کافیست که متوجه علت نادیدهگرفتن اخطارهای سازمان نظام مهندسی شویم. مردم آبادان میگویند سینماها برایشان خوشیُمن نیستند. متروپل که فروریخت، داغِ سینما رکس را هم تازه کرد. کوچه و خیابانهای آبادان پر شد از شعار «از رکس تا متروپل، بسه دیگه تحمل.»
نبض آبادان در دستان دروغگو
شهر در برزخ است و مردم میان امیدواری و ناامیدی غوطه میخورند که اینترنتهای همراه اول و ایرانسل را قطع میکنند و اینترنتهای خانگی هم به گفتهی آبادانیها «گازوئیلی» میشود؛ همان اتفاقی که در آبان ۹۸ افتاد، بار دیگر تکرار میشود؛ اینبار در آبادان. با اینکه بیست روز از فروریختن متروپل گذشته، اما هنوز هم مشخص نیست دقیقاً چند نفر زیر آن آوار بودند؛ آماری که بهدستآوردنش کار سختی نبود. کافی بود مسئولان اعلام میکردند خانوادههایی که فردی از آنها در حوالی متروپل بوده و برنگشته، بیایند و اسامیشان را اعلام کنند، اما نهتنها چنین نکردند، بلکه سوالهای مردم را هم بیجواب گذاشتند، به آنها اجازهی کمککردن ندادند و حتی عدنان مطوری را که همراه همسرش با سگهایشان زیرآوارماندهها را پیدا میکردند، به بهانهی بیشناسنامهبودن سگها از محوطهی متروپل بیرون کردند. به گفتهی کسانی که در آنزمان در محل فروریختن متروپل بودند، مطوری در چهلوهشت ساعت اولیه توانسته بود پنج تا شش نفر را نجات دهد. همین بیتوجهی به مردم و غمشان آنها را به استیصال رساند. نبض ماجرا در دستان کسانی است که مردم به آنها اعتمادی ندارند و بذر این بیاعتمادی از همان ساعتهای اولیه کاشته شد؛ از همان روز اول که خبرگزاری ایرنا اعلام کرد «حسین عبدالباقی، مدیرعامل هلدینگ عبدالباقی و سهامدار اصلی برجهای متروپل دستگیر شده»، اما به بیستوچهار ساعت نرسیدکه تیتر خبر را اینگونه تغییر داد: «حکم بازداشت حسین عبدالباقی صادر شده است.» کمی بعدتر هم اعلام کردند او جز کسانی است که زیر آوار متروپل مانده و جانش را از دست داده و ظرف سه روز خبر از بررسی دی.اِن.اِی جسدی دادند که پیشتر برادران حسین عبدالباقی بالای سرش گریسته بودند. آزمایش دی.اِن.اِی به طور معمول بین ده تا دوازده روز زمان میبرد و مشخص نیست در این مدت کوتاه در اهواز چگونه توانستند این بررسی را انجام دهند. نتیجهی نبود پاسخی قانعکننده این بود که در نهایت صدای مردم در خیابانها پیچید که شعار میدادند: «دروغه! دروغه! عبدالباقی نمرده»؛ بعدتر هم صدای زنی که خودش را همسایهی حسین عبدالباقی معرفی میکند، در فضای مجازی پیچید که میگفت ساعت ۱:۱۰ بعد از ظهر او را در حالی که هراسان بوده، دیده و سلامی سرسری کرده و با شتاب به خانه رفته و کمی بعد همراه خانوادهاش منزلشان را ترک کردند. کمی قبلتر از این هم رئیس صدا و سیما که از سوی رهبر جمهوری اسلامی منصوب میشود، اعلام کرد از او خواستهاند بیش از چهلوهشت ساعت به ماجرای متروپل نپردازد. مشخص نیست چه نهادی یا فردی چنین قدرتی داشته که مقابل آنکه منصوب رهبری است، بایستد، اما مشخص است اختلافها چنان بالا گرفته که منصوبان رهبر جمهوری اسلامی دیگر در حلقهی خودیها نمیگنجند و چنان سخن میگویند که گویی خارج از ساختار نظام ایستادهاند.
مصاحبهی رئیس صدا و سیما میتواند نشانهای از یک اتفاق بزرگتر باشد که تلاش کردند از چشمهای مردم پنهانش کنند، اما نتیجه آنکه ناهمانگی میان بخشهای مختلف حاکمیت به سادگی قابلمشاهده است. راهکار حاکمیت برای پنهانکردن این موضوع، پاسخگونبودن و نادیدهگرفتن مردم است. برگزاری جشن «سلام فرمانده» تنها سه روز پس از فروریختن متروپل در آبادان، نمادی آشکار از همین نادیدهگرفتن است و چنان خشم مردم داغدار را لبریز کرد که در آبادان فریاد «تهران عروسیه، آبادان خونریزیه» به راه افتاد. نزدیک به یک هفته گذشت تا بالاخره پیام تسلیت برای آبادان فرستادند و رئیس جمهوری که قرار بوده «سریع، فوری و انقلابی» باشد، یازده روز پس از فاجعه به محل سانحه رسید. تعلل در تمام رفتارهای حاکمیت هویداست؛ تعللی که میتواند ناشی از چندپارهبودن فرماندهان باشد که تصمیمگیری را سخت و همراه با تأخیر میکند؛ همان چیزی که ضعف در مدیریت خوانده میشود. جمهوری اسلامی مدیریت ضعیف خود را پشت ماشینهای زرهی و نیروهای ضدشورش پنهان و به محض بروز هر اعتراضی آنها را به سمت مردم روانه میکند، اما آنچه که اتفاقات دیماه ۹۶ به بعد را از دیگر وقایع مشابه متمایز میکند، همان چیزی است که فرج سرکوهی، فعال سیاسی و منتقد ادبی از آن به عنوان شکستهشدن اقتدار سرکوب حاکمیت از سوی مردم یاد میکند. همین میشود که مردم آبادان بعد از فروریختن متروپل هر شب به خیابان میآیند و مدام تکرار میکنند که کسی جز خود مردم به داد مردم نمیرسد. اعتراضها به هم پیوند میخورد و از آبادان فراتر میرود.
تخلف برای فساد، آوار برای مردم
در همان روزهای اول بود که حسن نوروزی، نایب رئیس دوم کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس اعلام کرد در موضوع متروپل علاوه بر مسئولان مهندس و عمران، حتی اگر دادستان به عنوان مدعیالعموم متوجه این خلاف شده یا معاون عمرانی استانداری اگر متوجه عملکرد خلاف این ساختوساز شده و برخوردی نداشتند، به نحوی مقصرند. این در حالی است که سازمان نظام مهندسی آبادان اعلام کرده بود که در یک سال گذشته نامههای متعددی از تخلفهای صورتگرفته برای تمام نهادها، از جمله دادستانی ارسال کرده که همگی بیپاسخ ماندند. در نهایت اعلام کردند که چهارده نفر در ارتباط با تخلفاتی که منجر به فروریختن متروپل شد، دستگیر شدهاند که در میان آنها نام سه شهردار، شهردار منطقهی یک آبادان، ناظران ساختمان و افرادی از سازمان نظام مهندسی دیده میشود، اما نام استاندار در میان آنها نیست. او به جای پاسخگویی دربارهی چرایی بیتوجهیشان به تخلفات، به بیمارستان میرود و بر بالین آسیبدیدگان حاضر میشود. نام حسین عبدالباقی هم در میانشان نیست؛ فردی که به گفتهی کریم نیکونظر، نویسنده و روزنامهنگار با مشارکت شهرداری و سازمان منطقهی آزاد اروند در دههی نود چندین ساختمان بلندمرتبه در آبادان ساخته. موعود شمخانی، معاون پیشین فنی و امور زیربنایی سازمان منطقهی آزاد اروند، فرزند علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی است. او فردی است که هلدینگ عبدالباقی را برای مشارکت در یک پروژهی ساختمانی (بخوانید پروژهی متروپل) به شهرداری آبادان معرفی کرده، اما نامی از او هم در میان متهمان نیست. با این وجود فلاح صفایی که در حال حاضر معاون فنی و امور زیر بنایی سازمان منطقهی آزاد اروند است، اعلام کرده با مصوبهی شورای تأمین استان خوزستان مدیریت تخریب بقایای ساختمان متروپل به سازمان منطقهی آزاد اروند سپرده شده و عملیات آواربرداری و تخریب تحت نظارت آنها و از سوی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا در مدت چهار ماه انجام میشود. در این میان استاندار پیشین خوزستان برای مدت کوتاهی به یکی از کشورهای همسایه سفر کرد؛ سفری که حاشیههای بسیاری به همراه داشت. خبرهای تأییدنشده از اینسو و آنسو به گوش میرسید که در زمان سفر غلامرضا شریعتی به امالات متحدهی عربی در روز شانزدهم خردادماه ساعت ۱۱:۴۵ به وقت محلی مبلغ بیستوچهارهزار دلار از حسابی متعلق به حسین عبدالباقی خارج شده. مشخص نیست این حساب مشترک بوده یا استاندار پیشین خوزستان وکالتی از سوی عبدالباقی داشته یا عبدالباقی در حال حاضر در دوبی است و خودش این انتقال را انجام داده. آنچه مشخص است، اینکه شفافیت و پاسخگویی در متروپل کنار جانهای بیجانشدهی مردم آبادان زیر آوارند. خبری دیگر اما این روزها به شکل رسمی در فضای مجازی میچرخد: لایحهی اصلاح قانون استفاده از سلاح برای تصویب به مجلس رفته و بر اساس آن علاوه بر مأموران نظامی و انتظامی مأموران امنیتی هم حق استفاده از سلاح در اهپیماییها، ناآرامیها و شورشهای مسلحانه را خواهند داشت؛ قانونی که به نظر میرسد پایش تحت تأثیر موج اعتراضهای اخیر به مجلس باز شده.
به نام توسعه، به کام رانتیها
این روزها جنوب کشور برای مردمانش نه آب دارد و نه هوا. مردمانش میگویند بعد از جنگ زیر پوست شهرهایشان غم نشسته. تیرماه سال گذشته بود که صدای زنی عربزبان از سوسنگرد دستبهدست شد که فریاد میزد: «تو که آبت نبردند، تو که خاکت نبردند؟ مظاهرات سلمیه، چرا تیر میاندازی؟» اعتراضهای اخیر شکاف، فاصلهی طبقاتی و گسترش فقر در شهرهای مختلف را به خوبی نشان میدهد و سرکوب معترضان تنها راهکاریست که همواره از آن استفاده میشود. از سوی دیگر ویرانی شهرهای جنوبی کشور پس از جنگ با عراق سبب شد که فساد در سالهای پس از جنگ در جنوب کشور با کلیدواژهی توسعه همراه شود. آبادان همواره شهری صنعتی بود؛ بر خلاف خرمشهر که شهری تجاری بود. این شهر در طول تاریخ به عنوان مهمترین مرکز کارگری در میان شهرهای جنوب کشور شناخته شده، اما موتور توسعه در این شهر صنعتی نه با کارخانهسازی که با ساختمانسازی روشن شد. آبادان در میان خودِ آبادانیها به جزیره معروف است، زیرا سه طرف شهر توسط دو رودخانهی اروند و بهمنشیر محصور شده. به همین دلیل هم خاک این منطقه مقاومت پایینی دارد، زمین سست است و تمام ساختمانهای قدیمی شهر حداکثر در چهار طبقه بنا شدهاند؛ حتی ساختمانهای پالایشگاه آبادان هم سهطبقه است. در آبادان در پِی تمام ساختمانها سنگ میگذارند که آب بالا نزند. در چنین جغرافیایی مجوز ساخت ساختمان متروپل در سال ۱۳۹۶ برای شش طبقه صادر شد، اما این ساختمان در نهایت در یازده طبقه بنا شد. بیشتر ساختمانهای ساختهشده توسط هلدینگ عبدالباقی در همان محدودهای است که متروپل را بنا کردند، زیرا این منطقه در اصطلاح عامیانه منطقهی لوکس شهر محسوب میشود و قیمت بالاتری دارد. این هلدینگ مدعی است که از سال ۱۳۳۶ آغاز به فعالیت کرده و این در حالی است که مدیرعامل آن متولد ۱۳۶۰ است. مشاهدات مردم آبادن اما حکایت از آن دارد که هلدینگ عبدالباقی از دههی نود کار خود را با ساخت بازار سنتی و کلانتری آغاز کرده و حسین عبدالباقی در اثر همین فعالیتهایش در سال ۱۳۹۹ از سوی فرماندهی انتظامی خوزستان، سردار حیدر عباسزاده لوح «خیّر امنیتساز» را دریافت کرد. او برندهی تندیس چهرهی ماندگار صنعت از وزارت صنعت در سال ۱۳۹۷ و مدیر منتخب اجلاس سراسری مدیران پیشرو در سال ۱۴۰۰ شد. به همهی این عناوین اضافه کنید که عبدالباقی بارها از سوی استانداران، شهرداران، فرماندهان نظامی و مدیران منطقهی آزاد اروند مورد تقدیر و تشکر قرار گرفته. عناوینی که آخرِ داستانِ فساد و توسعهی رانتی در آبادان را داغی تازه بر پیشانی ایران کرد. متروپل پس از چهلوچهار سال بار دیگر داغ سینما رکس را تازه کرد؛ پروندهای که با اعدام حسین تکبعلیزاده به پایان رسید، اما تا همین امروز هم مشخص نشده افرادی که تکبعلیزاده مدعی بود برای آتشزدن سینما با آنها در ارتباط بوده، چه کسانیاند؛ سرنوشتی که تنها میتوان آرزو کرد برای متروپل رقم نخورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر